رویاهایم را با تو تصویر میکنم
با دستهای کوچک تو
هنگامی که در میان بازوانم مینشینی
با چشمهای مشتاق تو
هنگامی که دنیایم را نقاشی میکنی
هر شب
آهسته در کنار تو میخوابم
و سحرگاهان آبستن زیباترین ترانهها بر میخیزم
رویاهایم را با تو تصویر میکنم
با رویاهایت
هنگامی که تنهاییات را در آغوش میگیری
در میان سطرهای همین روزهای بیحوصله
با تو دیدار خواهم کرد
در فراسوی نفسهایمان
پیش از آنکه پرنده دور از دست
میان تنهاییهایش گم شود.
پیش از آنکه من
میان تنهاییهایم گم شوم.